احمدی نژاد و آینده ای پر ابهام
 
POLICY
POLICY

وضعیت اقتصادی ایران دیگر از حد حرف و حدیث های کارشناسی گذشته و کار بجائی رسیده که حتی محافظه کارانی چون آیت الله علم الهدی نیز صراحتا اذعان می کنند که دولت توانائی مقابله با امواج تورم را ندارد. هر چند که بدون شک مدیریت پر خطای دولت و شخص آقای احمدی نژاد در ایجاد شرایط موجود موثر بوده است ولی واقع بینانه تر آنست که به عوامل دیگر بروز این وضعیت نیز نظری بیاندازیم.
جمعیت جوان ایران هر ساله در حدود هشتصد هزار نفر را بعنوان نیروی جدید وارد بازار کار می کند. مشکل بیکاری از دهه های پیش همواره در ایران وجود داشته و روز به روز بر ابعاد این بحران نیز افزوده می شود. در حالی که بیکاری خود معلول عدم مدیریت و برنامه ریزی صحیح است اما از نقش تراکم دهشتناک سرمایه های غیرمولد در ارگان های موازی و شرکت های وابسته به مراکز قدرت در دامن زدن به این وضعیت نمی توان چشم پوشی کرد. این امر از جمله مشکلاتی است که در بافت اقتصادی ایران بصورت یک بیماری مزمن درآمده که احمدی نژاد نه تنها آنرا از دولت های قبل از خود به ارث برده است بلکه به دلیل اینکه خود ارتباط نزدیکی با بخشی از این مراکز دارد قادر به مقابله با آنها نیست. تصور هم نمی رود روسای جمهور بعدی نیز قادر باشند کار چندان چشمگیری در این زمینه انجام دهند.

فساد مالی در بخشهای دولتی به خصوص مراکزی مانند بانک ها که مدیران، قدرت دادن اعتبارات به بخش خصوصی را دارند ابعاد نجومی به خود گرفته است. در حالی که آقای احمدی نژاد در هفته ای که گذشت انحراف از طرح بنگاههای زود بازده را که چون خوره ای اقتصاد ایران را می خورند ۴ درصد اعلام کرد معاون بانک مرکزی این انحراف را ده برابر بیشتر و در حد ۴٠ درصد دانسته است. فساد مالی نه تنها جنبه روانی تخریبی موثری در جامعه از خود بر جای می گذارد بلکه بدلیل انباشتن ثروت غیرمولد در دست عده ای معدود که نهایتا به خلق اشتغال و تولید نیز کمکی نمی کنند آثار ویران کننده خود را بصورت تورم و بیکاری در جامعه نشان می دهد. توجه به این امر ضروری است که حتی در نظام های اولترا لیبرال اقتصادی مانند آمریکا ثروت ۶۲ میلیارد دلاری آقای وارن بافت عمدتا به صورت سهام شرکت هائی است که وی مالک بخشی از آنهاست که بهرحال نقش چشمگیری در ایجاد اشتغال و نیز بالا بردن تولید ناخالص داخلی بازی می کنند.

محمود احمدی نژاد هر چند که با قصد و شعار مبارزه با فساد اقتصادی بروی کار آمد و هر چند روزی اعلام کرد که لیست مفسدین اقتصادی را در جیب خود دارد اما هرگز به مبارزه جدی با عناصری که به دانه درشت ها معروف شده اند نپرداخت. نه اینکه احمدی نژاد عزم چنین کاری را نداشت بلکه قدرت آنرا نداشت والا اگر لیستی که در جیب او بود شامل افرادی بود که قابل تعقیب بودند باید تا بحال برای حفظ موقعیت خود هم که شده با آنان برخورد فعالی می کرد. سخنان معروف پالیزدار با هر انگیزه ای که در جامعه منفجر شده باشد اگر واقعیت داشته باشد نشان می دهد که نه تنها احمدی نژاد بلکه جانشین و جانشینان او هم برای مبارزه با فساد، آب در هاون می کوبند.

دو عاملی که از آنان سخن گفتیم یعنی ارگان های موازی قدرت و فساد ریشه دار که در عرض و عمق جامعه ما ریشه دوانده مزمن “Chronic” و تقریبا غیرقابل علاج بنظر می رسند. اما اینکه نقش این دو فاکتور در ایجاد وضعیت کنونی اقتصادی کشور در چه حد است موضوعی است که نیاز به مطالعه دقیق با اتکا به آمار و ارقام دارد که متاسفانه همان مراکز و افرادی که از این وضعیت سود می برند اجازه علنی شدن آمار و ارقام را نخواهند داد.

در کنار عوامل فوق از نقش مخرب مدیریت کشور بخصوص سهمی که آقای احمدی نژاد بدلیل یکه تاز شدن در صحنه تصمیم گیری بر عهده گرفته است نمی توان بی تفاوت گذشت.

مشکل بزرگ احمدی نژاد که در تمامی حوزه های مدیریت وی بوضوح نمایانگر اینست که در یک فضای فراواقعی خود را مدیری کم نظیر و برخوردار از هوش و ذکاوتی خارق العاده می داند که نهایتا به وی جرات اظهارنظر در هر زمینه و شهامت دست زدن به تصمیماتی حاد و خارج از عرف را می دهد. اینکه چه چیز باعث شده احمدی نژاد به چنین برداشتی از خود دست یابد بر ما کاملا روشن نیست اما محققا نفس این قضیه که وی خود را فرزند خانواده ای تهیدست می داند که توانسته مدارج ترقی را تا رسیدن به مقام ریاست جمهوری یکی از حساس ترین کشورهای جهان به لحاظ موقعیت سیاسی- اقتصادی بپیماید، در شکل گیری چنین تصوری بی تاثیر نبوده است.

اعتقاد به این امر که "ما (ایرانی ها) می توانیم در عرصه جهان اول شویم" و یا اینکه "مسئولان برخی کشورهای بزرگ اخیرا از ما کمک می خواستند و می گفتند ما می فهمیم ایران به سرعت به یک ابرقدرت بزرگ تبدیل می شود" علاوه بر اینکه به وی شعف و اعتماد بنفسی کاذب می بخشد (زیرا که خود را برگزیده ملتی با چنین ظرفیت و توانائی می بیند که می تواند در جهان اول شود) جای شک و شبهه ای هم باقی نمی گذارد که وی در کنف حمایت نیروهائی است که قادرند به هنگام سخن گفتنش در سازمان ملل تمامی رهبران جهان را آنچنان بر جای خود میخکوب کنند که حتی مژه نزنند.

این نوع برداشت، احمدی نژاد را وارد یک جهان فراواقعی کرده بنحوی که بطور اعجاب آوری این شهامت را پیدا می کند که علیرغم توصیه های بانک مرکزی و شورای پول و اعتبار نرخ بهره را راسا پائین آورد، سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور را متلاشی کند، مدیران بزرگترین بانکهای کشور را یک شبه اخراج کند، استانداران را بطور فله ای از سمت هایشان خلع کند و وزیر پس از وزیر را از کابینه به بیرون اندازد و هرج و مرجی ایجاد کند که نتایج آن برای همه کسانی که اندک آشنائی با مسائل مدیریتی و اقتصادی دارند قابل پیش بینی بود.

استفاده هنگفت از درآمدهای نفتی و افزایش نقدینگی به انفجار تورم در کشور دامن زد. در کنار مسئله تورم، افزایش نجومی واردات، افزایش بیکاری و رکود بازار بورس، اقتصاد کشوری را که با نظام نیمه دولتی- نیمه سرمایه داری اداره می شود با بحران های جدی و روزمره مواجه کرده است. پائین آوردن دستوری نرخ بهره، هم صاحبان سرمایه و هم بانک ها را به سمت سرمایه گذاری در مسکن سوق داد و حجم عظیم پولی که شتابان دولت احمدی نژاد وارد بازار می کرد بخش مسکن را به حالت انفجار درآورد.


احمدی نژاد با کارنامه تورم ۴٠ درصدی ظرف سه سال ریاست جمهوری اش خود را در برابر یک پرسش بزرگ می یابد. چگونه ممکن است از ٨٠٠ میلیارد دلار نفتی که پس از انقلاب در آن کشور فروخته شده حدود ٢٠٠ میلیارد دلار آن تنها در دوران سه ساله حکومت آقای احمدی نژاد باشد و تازه کشور اینگونه دست به گریبان بحران شود؟ ارقام بانک مرکزی حاکی از آن است که مرداد ماه امسال نسبت به ماه مشابه در سال قبل تورمی معادل 27.6 درصد در کشور داشته ایم. اقرار به افزایش تقریبا ٣٠ درصدی قیمت ها توسط دولت خبر از یک مدیریت بسیار ضعیف و گسترش ابعاد یک بحران جدی اقتصادی می دهد. کریستین ساینس مانیتور در شماره اخیر خود می نویسد ایران تنها کشور عضو اوپک است که علیرغم افزایش بی سابقه قیمت نفت با بحران اقتصادی روبروست.

مشکلی که بر معضلات احمدی نژاد افزوده مسئله تحریم ها و مشکلات بانکی و از همه مهمتر جوّ بی ثبات اقتصادی- سیاسی است که محصول مسئله هسته ای است. دولت بوش- چنی با همکاری اسرائیل با دامن زدن هر روزه بر تهدیدات نظامی و وارد آوردن فشارهای مالی (از طریق تحریم مستقیم و غیرمستقیم بانک ها) و نیز تهدید شرکت های خارجی در صورت سرمایه گذاری در ایران نه تنها مانع بزرگی در راه سرمایه گذاری خارجی در ایران بوجود آورده اند بلکه سرمایه گذاران داخلی را نیز از ترس بروز جنگ و نابسامانی به کناره گیری از سرمایه گذاری های بلند مدت و نیز خارج کردن سرمایه از کشور واداشته اند. تاثیر عدم رغبت سرمایه گذاران خارجی برای ورود به ایران، نه تنها اثرات تخریبی کوتاه مدتی بر اقتصاد کشور به لحاظ عدم ایجاد اشتغال می گذارد بلکه امکان سرمایه گذاری عظیمی که در صنعت نفت و گاز کشور مورد نیاز است را در حالی که از عهده ایران خارج است با تردید جدی مواجه می کند. کمال دانشیار رئیس کمیسیون انرژی مجلس از هزینه ۶٠٠ میلیارد دلاری در ٢٠ سال آینده در صنعت نفت و گاز خبر می دهد که طبیعی است همانگونه که وی به درستی اشاره می کند این امر جز با جذب و مشارکت خارجی ها میسر نیست.

یک واقعیت بزرگ که در اینجا نباید نادیده گرفته شود اینست که اگر احمدی نژاد شعار نابودی اسرائیل را با هر تحلیلی که مغزهای متفکر سیاسی کابینه وی پیشنهاد می کردند سر نمی داد و اگر جریان کنفرانس هالوکاست را با مسئولیت وزارت خارجه در ایران براه نمی انداخت امکان اینکه مسئله هسته ای به نوعی حل شود وجود داشت. اشتباه محاسبه بزرگ آقای احمدی نژاد و دوستانش این بود که با طرح مسئله هالوکاست آنچنان آمریکا و اسرائیل را در موضع تدافعی قرار می دهند که پرونده هسته ای خود بخود بسته می شود در حالیکه آنچه که در عمل اتفاق افتاد درست عکس این قضیه بود. هر چه بر مسئله هالوکاست و شعار نابودی اسرائیل فشار آوردند به پیچیدگی مسئله هسته ای افزودند.

آقای رامین یکی از مغزهای متفکر سیاست خارجی آقای احمدی نژاد در مهر ماه سال ١٣٨۶ در جمع دانشجویان دانشگاه امیرکبیر گفت: "صهیونیست ها پرونده سازی کردند اما با آمدن محمود احمدی نژاد، نظام تصمیم خودش را گرفت..... با طرح موضوع هالوکاست پرونده هسته ای دیگر وجود خارجی نداشت و آن پرونده ای که مطرح کرده بودند بسته شد." چنین برداشتی نشانگر این واقعیت تلخ است که دستگاه دیپلماسی خارجی کشور به جای اشراف بر پیچیدگی های سیاسی داخل حکومت آمریکا و استفاده از تضادهای موجود در داخل هیئت حاکمه کشور مزبور با برداشت های سطحی و بدور از واقعیت و دیدن خود در قالب سوپرمن هائی که با دنیا درافتاده اند، هر چند که در بعد مسئله هسته ای و نیز در جریانات عراق و لبنان و فلسطین در برابر آمریکا به پیروزی های خیره کننده سیاسی دست یافته اند اما تاوان آنرا هم خود و هم ملت در بعد اقتصادی پرداخته و می پردازند. فراموش نکنیم که از روزی که دکترین رابرت گیتس مبنی بر ایجاد "اهرم فشار" جایگزین نظریه دیک چنی یعنی حمله پیشدستانه شد (که همچنان در دوران رئیس جمهور بعدی نیز دنبال خواهد شد) هیئت حاکمه آمریکا در انتظار روزی است که ایران عاصی شده از فشار اقتصادی را پس از شکل دادن کامل "اهرم فشار" به پای میز مذاکره بکشاند.

بر اثر خطاهای فاحش و تکروی های کشنده محمود احمدی نژاد و یارانش کار بجائی رسیده که جناح راست و اصولگرایان هم با احمدی نژاد و سرسختی هایش به مقابله برخاسته اند. انتقادات پی در پی احمد توکلی و سخنان تند و صریح باهنر از عملکردهای دولت و حمله وی به سرسختی رئیس جمهور برای حفظ مشائی، نامه ٢٠٠ تن از نمایندگان مجلس در همین رابطه، انتقاد علی فلاحیان عضو با نفوذ مجلس از برنامه های اقتصادی دولت و بالاخره انتقادات شدید مجلس خبرگان در چهارمین اجلاس خود از وضعیت اقتصادی کشور و مورد پرسش قرار دادن طرح وزیر تازه اقتصاد آقای سید شمس الدین حسینی تحت عنوان "طرح تحول اقتصادی"، همه حکایت از روزهای سختی برای احمدی نژاد دارند.

احتمال اینکه محمود احمدی نژاد داوطلبانه کنار رود و در انتخابات دوره بعد شرکت نکند بسیار کم است چرا که نه تنها با شناختی که از شخصیت وی وجود دارد او حاضر به انجام چنین کاری نخواهد شد بلکه جریانات قدرتمندی که در انتخابات ریاست جمهوری گذشته به نفع وی وارد صحنه شدند روز به روز بر موقعیت و نفوذشان در دوران احمدی نژاد افزوده شده و به سادگی دست از حمایت وی بر نخواهند داشت.

تحت شرایط موجود اگر وی بخواهد برای دور دوم نیز بر کرسی ریاست جمهوری تکیه بزند با احتساب این امر که اوج گیری اعتراضات جناح راست گواهی است بر اینکه احمدی نژاد در جذب آراء آنان نیز با مشکل روبرو خواهد بود بخصوص که اگر وضع اقتصاد اینگونه پیش برود، دو گزینه بیشتر در پیش رو ندارد .

اول اینکه ظرف مدتی کوتاه یعنی بهمن ماه که رئیس جمهور جدید آمریکا کلید کاخ سفید را از جورج بوش تحویل می گیرد تا خرداد که انتخابات ایران برگذار می شود با آمریکا به توافق و آشتی دست یابد و ضمن دست شستن از سیاست یکه تازی در داخل با پیشه ساختن مماشات و دلجوئی از نیروهائی که در جناح راست وی را تهدید به کنار گذاشتن می کنند و با چاشنی قدری مانورهای اقتصادی حداقل بخش بزرگی از حامیان قبلی خود را به حمایت دوباره از خود ترغیب کند. دوم اینکه با تکیه بر فعل و انفعالات و مداخلاتی که در جریان انتخابات صورت می گیرد دوباره موقعیت خود را تثبیت کند.

در گزینه اول باید شانس هم همراه احمدی نژاد باشد از این قرار که اولا اوباما پیروز از میدان مبارزه سختی که پیش روی اوست بیرون بیاید و دیگر اینکه اوباما- بایدن به این نتیجه برسند که با احمدی نژاد می توان به سازش رسید و لازم نیست تا روشن شدن وضعیت رئیس جمهور آینده ایران صبر کرد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







           
پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, :: 9:59
محمد حقيقي راد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش امدید وبلاگ من سعي مي كنه كه حق بگه نه اينكه رياكارانه تملق كسي را بگويد
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

سلام وب خوبي داري ؟ در ضمن از قالب خوبي استفاده كردي اگر دوست داري يك سر بيا به وب ماهم بزن خوشحال ميشم زحمت كم ميكنم تا ديگ مزاحمتون نمي شوم







ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 22
بازدید ماه : 138
بازدید کل : 50655
تعداد مطالب : 152
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1